غریب‌خوابی

ساخت وبلاگ

از همون زمان بچگی کم‌کم به یه موضوعی در مورد خودم پی بردم و اون این بود که توانایی کنترلِ صددرصد ذهنم رو در بعضی موارد ندارم! مثلن می‌خوام توی ذهنم اتفاق x بیفته، ولی یه لحظه از ذهنم این می‌گذره که شاید اتفاق y بیفته! و دقیقن این‌جاست که ذهنم کاملن سوییچ میشه روی اتفاق y و واقعن در اون لحظه دیگه نمی‌تونم اتفاق x رو تصور کنم. به عنوان مثال: می‌خوام یه ضربه به یه توپ فوتبال رو شبیه‌سازی کنم. اتفاق x اینه که توپ بخوره به هدف و اتفاق y اینه که نزدیک هدف یه باد شدید بیاد و توپ منحرف بشه. به همین سادگی و به همین مسخرگی! حالا یا واقعن این‌طوریه، یا این‌که در طول زمان خودم این رو به خودم قبولوندم!

یکی از موارد دیگه‌ای که جدیدن کشف کردم و منجر هم شده به بی‌خوابی‌های شبانه، این‌طوریه که بعضی شب‌ها وقتی روی تخت دراز کشیدم و آماده‌ی خوابیدنم، این فکر به ذهنم میاد که ببینم می‌تونم لحظه‌ی گذارِ بیداری به خواب رو درک کنم یا نه. و همین باعث میشه که ذهنم دیگه درگیر این موضوع بشه و نتونم بخوابم! شرایط هم اکثر اوقات این‌طوریه که وقتی بسیار خسته‌ام و یه خمیازه‌ی بلند می‌کشم، به خودم می‌گم که خب با توجه به داده‌گیری‌های قبلی، یحتمل تا سه چهار دقیقه‌ی دیگه باید خوابت ببره، و ذهنم ناخودآگاه هشیار و بیدار می‌مونه برای این‌که لحظه‌ی خاموش شدن خودش رو ثبت کنه! خلاصه که این سه چهار دقیقه همانا و حدود یک ساعت و نیم روی تخت از این‌ور به اون‌ور شدن هم همانا...

باشد تا درمان یابم!

‌‌...
ما را در سایت ‌‌ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2zarific بازدید : 98 تاريخ : سه شنبه 5 تير 1397 ساعت: 4:43